مجازستان

گاه ناظر به وقایع گذشته | گاه معطوف به مطالعه و بررسی وقایع آینده | و این تعریفِ "تاریخ" است...

گاه ناظر به وقایع گذشته | گاه معطوف به مطالعه و بررسی وقایع آینده | و این تعریفِ "تاریخ" است...

الحق و الانصاف
در فرهنگ لغات دهخدا ذیل این عبارت نوشته شده : حق و داد. حقیقت و عدالت،براستی و از روی انصاف . راستی . واقعاً. انصافاً. حقاً. بیشک . بی شبهه .

شاید این عبارت این روزها بسیار زیاد اما تنها از سر تکرار و معمول بودن و نه از سر واقعیت محتوای این عبارت ، گفته و شنیده میشود.

من به عنوان یک دانشجوی جمهوری اسلامی ایران که از نقطه نظر خیلی ها سیاسی ترین کشور خاورمیانه و حتی در دنیا بعد از آمریکا دومین کشور سیاسی محسوب میشود آن هم از این نظر که حتی مردم کف خیابانش هم دارای نقطه نظرات سیاسی هستند - پس چه انتظار از من دانشجو که رسالت و باطن هستی " دانشجو " - یعنی آنچه هستم - پرداختن به اموری چون فرهنگ ، اجتماع و سیاست است . که من با توجه به علاقه و مطالعه ای که در " تاریخ " داشتم به حوزه ی سیاست نزدیک ترم پس فکر میکنم امروز رسالت منِ دانشجو این باشد که سیاست کشورم را تحلیل کنم و به آن بپردازم.

قطعا من هم دارای یک سری تمایلات حزبی هستم ، اما تا جای ممکن و حتی المقدور سعی میکنم در مطالبم و تحلیل هایم این بحث ها را وارد نکنم.

پس تا جایی که بشود سعی میکنم عبارت " الحق و الانصاف " را در نوشتارم رعایت کنم.

با سپاس فراوان
آقای یاء سین

بایگانی

۶ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «سیاست» ثبت شده است

انصاف هفتم : تکنیک برجسته سازی ( جنگ روانی )

برجسته‌سازی یکی از پرکاربردترین تکنیک‌های جنگ روانی می‌باشد. نخست به مثال زیر توجه فرمایید:

« شما زیباترین فردی را که می‌شناسید در ذهن بیاورید. حالا از یک کاریکاتوریست بخواهید چهره او را ترسیم کند. بنظر شما این طراحی چقدر معرف آن شخص زیبا است؟ »

در تکنیک برجسته‌سازی، خبرسازان درست مانند کاریکاتوریستها عمل می‌کنند. یعنی یک قسمتهایی را بزرگ و قسمتهای دیگر را کوچک جلوه می‌دهند.

 

کار آنها مثل این است که فردی را مجبور کنیم از پشت یک ذره‌بین تابلویی را ببیند و فقط نقاط خاصی از این تابلو را به او نشان دهیم.

رسانه‏هاى خبرى در تکنیک برجسته سازى اینگونه عمل مى‏کنند. براساس منافع صاحبان رسانه‏ها برخى از اخبار را گزینش کرده و با تمام قوا آن را درشت‌نمایى مى‏کنند طورى که اخبار دیگر کاملاً تحت الشعاع قرار گرفته و دیده نمى‏شوند با این کار آنها به مخاطبین القاء مى‏کنند که فقط به موضوعات مورد نظر آنها بیندیشند.

 مثالها ;

 

1-  در کشوری که داراى مشکلات اقتصادى از قبیل فقر، گرسنگى، بى عدالتى و... است رسانه‏ها به مدت چند روز قویاً به سفر فلان خواننده یا گروه ارکست پرداخته و صحنه‏هایى از اجراى آن‏ها، هتل محل اقامتشان، اتوبوس حامل آن‏ها و ... را نشان مى‏دهند در حالى که این مسأله اصلاً اولویت مردم نیست ولى با درشتنمایى و برجسته سازى تمامى افکار عمومى را مشغول آنها مى‏کنند.

 

 2- شبکه CNN تمام اخبار خود را در طى چند روز حول محور ربوده شدن چند تبعه غربى در سواحل جنوب شرق آسیا  مى‏کند در حالى که در غزه مردم بى‏گناه به خاک و خون کشیده مى‏شوند و هیچ پوشش خبرى از آن پخش نمى‏شود. با این کار اذهان عمومى به یک مسأله دست چندم مشغول مى‏شود و از مسایل اصلى باز می‌ماند. در حقیقت رسانه‌ها شاید خیلى موفق نباشند که به مردم چگونه اندیشیدن را القاء کنند اما به کمک برجسته سازى به راحتى به آن‏ها دیکته مى‏کنند که به چه بیاندیشند و اولویت‏هاى فکرى جوامع را مشخص مى‏کنند.

 

3- خانم مروه شروینى (شهیده حجاب) در دادگاه آلمان در ملاء عام به جرم محجبه بودن با ضربات چاقو شهید مى‏شود اما خبرگزارى‏هاى غربى از جمله CNN تا یک هفته سخنى از آن به میان نمى‏آورند و بعد از آن هم به صورت یک خبر دست چندم به صورت «درگیرى یک مرد آلمانى و یک زن مسلمان در دادگاه منجر به مرگ زن شد» آن را به یک خبر بى اهمیت و دست چندم تبدیل مى‏کنند.

براساس این تکنیک است که بزرگان جنگ روانى شعار زیر را مطرح مى‏سازند: «شاید، نتوانیم  مردم را مجبور کنیم که چگونه بیاندیشند اما براحتى مى‏توانیم آنها را وادار کنیم به آن چیز هایى که ما مى‏خواهیم بیاندیشند» یعنى اولویت فکرى مخاطبان را رسانه تعیین مى‏کند.


خواسته یا ناخواسته ، دانسته یا نداسته ، باید قبول کنیم ایران جز انگشت شمارترین کشورهایی ست که به شکل دیوانه وار به پرستش " مـد " اروپایی ها مشغول است.
قصد نداریم " مد " اروپایی-آمریکایی را مورد نقد قرار دهیم ، مشکل این است که وقتی به یک جوان میگویم " فلان لباس را نپوش " از قبل باید به این سوال پاسخ دهیم که " پس جوان چه بپوشد؟ "
البته این پذیرش بدون چون و چرای ایرانی ها از مد غرب هم خود جای فکر می آورد

نتیجه تصویری برای مدل موی  پسرانه

امروزه ایرانیان به شکل خیلی افراطی از مد غرب تبعیت میکنند. ( لازم به ذکر است وقتی از غرب حرف میزنیم علاوه بر سیستم کمونیستی-لیبرالی باید در نظر داشته باشیم که داریم از قطب علم و دانش و فن آوری سخن به زبان می آوریم .)

 

اما به هرحال ما زاده ی این کشوریم ! ( البته باید به این هم توجه داشت که نباید بیخودی به ایرانی بودن یا مرد و زن بودن خودمان بنازیم - چرا که مرد یا زن بودن ما و یا ایرانی بودن ما تحت تاثیر و انتخاب خود ما نبوده - انسان میتواند به دستاورد خودش بنازد - حالا اگر 1000 کیلومتر آنطرف تر به دنیا آمده بودیم ، امروز باید به یک فرهنگ دیگر مینازیدیم و افتخار میکردیم )


زاده ی ایران یعنی فکر ایرانی داشته باشد ، البته مشترکاتی با غرب هم داشته باشیم اما خودمان از خودمان ابداع کنیم !

مشکل ما از وقتی شروع شد که مردم اعتماد خود را نسبت به محصولات کشور خود از دست دادند ( و حق هم داشتند ) اینطور شد که بعدها اگر هم مارک های ایرانی مثل My hero هم با کیفیت و مد جدید تولید شد باز هم مردم به چشم قبل به آن نگاه کردند و با درنظر گرفتن جنس بد کالاهای بد ایرانی که قبل از آن تولید شده بود از آن هم آنچنان استقبالی نکردند.

سوال این است که چرا باید روی لباس ما یک متن وجود داشته باشد؟

 آیا ما در متقاعد کردن دیگران به آنچه که هستیم موفق نیستیم؟ یا اینکه میخواهیم تمام جامعه بداند که ما چه فکری داریم ؟!؟! ( خود کم بینی )

سوال بعد وقتی مطرح میشود که به سوال بالا بتوانیم پاسخ دهیم و آن هم اینکه چرا باید متن روی لباس ما با خطوط انگلیسی یا هر زبانی نوشته شود که خواندن آن متن کار هر بشری نیست ( و گاو نر میخواهد و ... ) یا اینطور مطرح کنیم که چرا نباید روی لباس یک ایرانی ، به زبان مادری او نوشته شده باشد ؟!؟!

از این سوالات مبتدی که بگذریم به تفاوت ها و اتفاقات عمده میرسیم.

وجود لباس های پاره و زخمی تن یک فرد ایرانی چه میکند؟!؟!

این لباس ها مخصوص چه جنبشی بود؟ و دلیل استفاده ی آنها در ایران چیست؟!؟!

 ( این را هم باید در نظر گرفت که امروزه از طریق علم هم میشود اثبات کرد شلوار جین برای جنس مذکر - که عمده خریدار این نوع شلوار است - کاملا مضر و نهی شده است - چرا که تمام لباس های زیر و رو اگر تنگ و چسب باشند ، به علت تنگ بودن باعث میشوند در جنس مذکر ، بیضه ها به بدن نزدیک تر شوند و دمای بیضه ها با دمای بدن یکسان شود و همه میدانیم این اتفاق یک فاجعه برای جنس مذکر است چرا که باعث میشود سیستم جنسی قوای ساخت اسپرم را از دست بدهد و بطور کلی فرد "عقیم" شود )

مثلا امروزه پیدا کردن شلواری که فاق کوتاه نباشد خیلی سخت امکان پذیر است. برای همین باز هم به همان سوال ابتدا میرسیم! دلیل این است که جوان مجبور به خرید آن است چون جایگزین بهتری برای آن در بازار ایران نیست!

شلوار فاق کوتاه در آمریکا نماد چه بود؟ و در ایران چه میکند؟!؟!

چیزی که امروز برای مصرف کننده ی ایرانی نهادیده شده است این است :

 "جنس ایرانی میتواند بدترین انتخاب باشد مگر اینکه خلافش ثابت شود."

درد اینجاست که یک شب جنیفر استون توی تور 100 روزه ی خودش ساپورت میپوشه و از فردای اون روز ایرانی ها به طرز وحشتناکی شروع به خرید ساپورت کردند بدون اینکه نظر خودشان برایشان اهمیت داشته باشد. گویا نظر " جنیفر استون " را به نظر خود ترجیه میدهند ! یک شبه مردم ایران دیوانه وار از استون تبعیت کردند و هنوز هم ماه هاست که این تاثیر بین مردم هست ، اما بیش از 30 سال است که روحانیون و نیروی انتظامی و بسیج و منکرات و ستاد امر به معروف و هزار سازمان دیگر توی گوش مردم میخوانند که " دست از این غرب زدگی خود بردارید " اما مردم همچنان به حرف " جنیفر استون " بیشتر گوش میکنند.

باید ریشه یابی کرد که عیب در کجاست؟ و چرا جوانان و مردم اعتماد خود را به کالاهای ایرانی و متذکران ایرانی از دست داده اند؟

 آیا افرادی که خود تذکر میدهند ، متذکر اطرافیان خود هم هستند؟

باید جوانان را دوباره به راه آورد. البته نه با روش های افراطی !


درپناه خداوند رحمان و رحیم

سید یاسین سالاریان


انصاف چهارم : به بهانه ی هفته ی وحدت

روایتی وجود دارد در کتب اهل تسنن که معتقد است تولد پیامبر 12 ربیع الاول است و همانطور که شاید تا الان دیده باشید خیلی از سایت ها ، وبلاگ ها و دیگر اشخاص حقیقی و حقوقی فارغ از داشتن دیدگاه شیعی یا سنی این روایت را محترم شمرده و حتی باتوجه به قالب بودن مذهب شیعه در جمهوری اسلامی ایران اما در تقویم هم از این روایت نام برده شده است.

خب ما با شروع این ولادت هفت روز سال را بنام " هفته ی وحدت " میشماریم. وحدت شیعه و سنی.

بحث برسر این است که آیا وجود چنین تعریفی نقض کننده ی بحث و جدال با اهل تسنن است یا خیر؟!

طبیعتا خیر ، چرا که قرآن و ائمه همیشه برسر مطالبه ی " عدالت " و " حق" اصرار می ورزیدند پس نمیتوانیم بگوییم " هفته ی وحدت " و اساسا وجود تعریفی به عنوان " وحدت " ناقض بحث ها و اختلافات اساسی ما با اهل تسنن نیست بلکه تنها نکته ای که اصل وحدت متذکر میشود این است که اتفاقا این اخلافات باشد و بحث هم بر سر آن بشود اما و اما ، در یک فضای عقلانی و به دور از توهین ، افترا و حتک حرمت.

یعنی شما بحث بکنید ، اختلافات اساسی تان مطرح بکنید ، چه شیعه با سنی و چه سنی با شیعه . اما و اما در یک فضای آرام و توام با احترام.

چرا که همه ی ما میدانیم توهین ، توهین میاورد. قطعا کسانی هستند که درایت دارند و هیزیم به چنین تنوری نمی اندازند اما تعداد زیادی هم هستند که بازی میخورند و آتش بیار معرکه میشوند.

اصلا همین " آتش بیار معرکه " که امروز از ضرب المثل های مردم کوچه و بازار ما شده است شاید جنبه ی دینی-مذهبی هم داشته باشد، شاید متوجه کسانی ست که آتش به در خانه ی حضرت امیر (ع) بردند ، بیایید بر سر این بحث بکنید ، گروه ها تشکیل بدهید و در یک فضای عقلانی با مدارک و منابع مستدل با طرف سنی بحث بکنید.

قطعا هم ما اهل تسنن را برادران مسلمان خود میدانیم ، هم اهل تسنن ما را.

بنده از دوطرف قضیه میخواهم، از فعالان فضای مجازی در دوسوی جریان این خواست را دارم که اتفاقا در این ایام بخصوص در هفته ی وحدت که به همه ی ما یادآوری میشود جلسات بحث و گفتگو بگذارند، بالاخره یا ما توجیه میشویم که پیامبر رحلت فرمودند و شهید نشدند ، که حضرت زهرا (س ) مورد ضرب و شتم قرار نگرفتند ، که علی را چه کسانی کشتند ، که تحریک کننده ی قاتل علی را هم میتوان " امیر المومنین " نامید و ... و یا برادران اهل تسنن توجیه میشوند.

امروز دنیا ، دنیای دروغ ها و شایعه هاست. به راحتی با یک سند در فضای مجازی آبروی شخصی را میبرند و عزت و آبرو برای کسانی دیگر میسازند.

دوستان من دیگر نمیشود با کتاب " شبهای پیشاور " و اتفاقات ازین قبیل با کسی بحث کرد ، نه امکانش هست و نه زمانش.

امروز هریک از شما منبر دارید ، رسانه دارید و باید از آن در پیشبرد منافع مذهب تان که معتقدید برحق است استفاده کنید.

از دوستانی که در این زمینه تخصصی ندارند ، مطالعه ی دینی نداشته اند و یا هنوز در برخی مبانی دینی خودشان توجیه و دلایل محکمی ندارند ، عاجزانه خواهش میکنم که وارد این حوزه نشوند. بلکه ابتدا خود را از نظر اطلاعات دینی و سپس اطلاعات سیستم شیعه و سپس حتی اطلاعات مذهب اهل تسنن غنی کنند و بعد به سراغ حوزه ی بحث و گفتگو بیایند.

بحث من بر سر این است که نه هفته ی وحدت که حتی مراسمات بزرگتر از آن هم نمیتواند مانع مطالبات شیعه بشوند؟ مگر میتوان امروز به شیعه گفت ساکت باشید و اصلا صحبت نکنید چون وحدت دچار خدشه میشود؟

چنین حرفی به هیچ وجه درست و صحیح نیست و حتی غیر دینی و غیر شیعی ست، مطالبات شیعه از حوادثی که رخ داده است و باعث دو شقه شدن مسلمان شده است ، مادام وجود دارد و عقب نشینی هم نخواهد کرد.

خدا و پیامبر فرمودند مطالبه ی عدالت کنید. البته که ما معتقدیم و بارها هم میگوییم بحث کردن در باره ی هر چیزی نه تنها بحث دینی شیعه و سنی بلکه در هر موضوعی نیازمند یک فضای عقلانی و آرام و توام با احترام متقابل است. این که جز بدیهیات است و هرکسی میداند.

از دیدگاه ما آن کسی که خود را شیعه میداند و ممکن است امامه ای هم برسرش گذارده و بر منبر برود و به بزرگان اهل تسنن و خود اهل تسنن توهین بکند ، صدالبته که از مذهب خود دچار اشکال است ، میخواهد 20سال طلبه باشد ، میخواهد 20 سال مولوی اهل تسنن باشد . فرقی ندارد ، کسیکه توهین میکند ، مسیر را اشتباه میرود.

در پایان ، برادران اهل تسنن و برادران شیعه به عنوان برادر کوچکتر شما عرض میکنم ، اولا دست از این فضای قهرآلود و تعصبات خشک و خالی خود بردارید دوما مطالبه ی عدالت و حقیقت را بکنید.

امروز بر سر " پیراهن عثمان " که هم شیعه و هم سنی اتفاق نظر دارند. نشود که دوباره " پیراهن عثمان " ها دوباره سد بین حقیقت و کذب بشوند.

اجازه ندهید با شما ، با اعتقادات شما به راحتی بازی کنند.

 

در پناه خداوند رحمان و رحیم

سید یاسین سالاریان


انصاف سوم : آقای موسوی اگر اندک خدمات شما نبود ...

در جریان اتفاقات سال 88 ، یعنی زمانیکه خبر چندانی از تلگرام و واتساپ و این چیزها نبود ، پیامکی بین گوشی های مختلف توسط یک جریان خاص ، منتشر میشد که متن آن به شرح ذیل بود :

آقای موسوی اگر اندک خدمات شما به این انقلاب نبود،شما را به دادگاه معرفی می کردم. (روح الله خمینی صحیفه نور جلد21 صفحه ی 163 )

هنوزم اگر در برخی وبلاگ ها با همان جریان خاص به سراغ آرشیو سا 88 بروید این متن به چشم میخورد و تفاسیر و تحلیل های مختلف دوستان درباره ی این جمله که البته نه از سر عقل که از سر جهل میباشد.

اما از چه نظر مدعی هستم که از سر " جهل " بود.

بالاخره امام خمینی(ره) در پایان وصیت نامه ی الهی-سیاسی خودشان چند نکته را پیرامون خودشان و نقل هایی که از ایشان میشود متذکر شدند از جمله اینکه سخنی از من را مپذیرید مگر امضای من باشد ، در اثار منتشره از من باشد یا توسط صدا و سیمای جمهوری اسلامی ایران پخش شده باشد.

این سخن امام نشان میدهد خود امام نیز میدانست که افرادی چنین ظالمانه و بدون اندک تفکری و حتی بدون اعتقاد ، چطور حاضرند حتی حیثیت امام را به بازی بگیرند تا به مقاصد کثیف و ناپاک و سرتاپا دروغ خود برسند.

بیاید برای یک بار هم از دید یک پژوهشگر و نه مردم عادی به بررسی این پیامک بپردازیم ، مردم عادی از این نظر که به محض دریافت یک پیامک از جوک های قومی و بازی با ابروی یک شهر تا چنین پیامک هایی سریع به انتشار آن میپردازند بدون آنکه هیچ تحقیقی پیرامون حقیقت داشتن مطلبی بکنند که خود باعث انتشار آن هستند.

برای بررسی این پیامک ، باید به سراغ منبعی که پیامک ذکر کرده است برویم یعنی صحیفه جلد 21 صفحه ی 163

برای این منظور از سایت رسمی مرکز انتشار اثار امام خمینی ( ره ) استفاده کنید به آدرس ذیل :

www.imam-khomeini.ir

در این سایت به قسمت صحیفه بروید و جلد 21 را انتخاب کنید سپس در قسمت " برو به صفحه " صفحه ی 163 را وارد نمایید تا متن صفحه ی 163 برای شما ظاهر شود.

همانطور که میبینید تیتر این صفحه کاملا نشان دهنده ی محتوای متن آن صفحه است . عنوان این صفحه به شرح ذیل است :

" اجازه نامه به آقای سید نیاز حسین نقوی، در امور حسبیه و شرعیه "

درواقع نامه ای هست از حضرت امام ( ره ) به آقای سید نیاز نقوی حسینی آنهم در موضوع "اجازه در امور حسبیّه و شرعیه" در متن هم هیچ جمله عبارتی نزدیک به آن پیامک کذایی نمیبینید.

نه تنها در این صفحه بلکه تا 20 صفحه قبل از آن و 20 صفحه بعد از آن هم چنین عبارتی و حتی چنین مفهومی به آقای موسوی از سمت امام نمیبینید.

نه تنها چنین چیزی نیست بلکه از جاییکه گفته اند " عدو شود سبب خیر اگر خدا خواهد " سازنده ی این پیامک حتی صحیفه ی امام را هم ورق نزده است چرا که دقیقا چند صفحه بعد از آدرسی که سازنده پیامک عنوان کرده است پر است از نامه هایی که امام به میرحسین موسوی فرستاده است و نه تنها چنین مفهومی در آن نیست که برعکس در حال تمجید آقای موسوی میباشد از جمله در صفحه ی 199 و 200 (جلد 21 صحیفه ) نامه ی حکم انتصاب میر حسین موسوی به سمت سرپرست امور جانبازان توسط امام خمینی (ره) میباشد که بخشی از متن آن را عینا برای شما خواننده گرامی در ذیل میاورم :

(( از آنجا که ممکن است این روزها افرادی بخواهند نسبت به دولت خدمتگزار شبهات‏ ‏و القائاتی در اذهان عامه به وجود آورند و زحمات بی شائبه و طاقتفرسای شما را‏ ‏خصوصاً در مسئلۀ جنگ خدشه دار نمایند، لازم است این نکته را تذکر دهم که من‏ ‏همچون گذشته شما را فردی لایق و دلسوز برای انقلاب اسلامی می دانم، و زحمات شما‏ ‏را در دوران جنگ و تجهیز سپاهیان اسلام فراموش نمی کنم، و الآن نیز شما را تأیید و‏ ‏حمایت می کنم. ))

همانطور که میبینید دیدگاه امام نسبت به میرحسین موسوی در این نامه به وضوح مشخص و تبیین شده است.

حالا احتمالا منظور حقیر را در " جاهل " خواندن سازندگان و منتشرکنندگان آن پیامک مذکور متوجه میشوید. متاسفانه اینها نه درکی از زمان نخست وزیری آقای میرحسین موسوی دارند و نه حتی صحیفه ی امام را که خود را متعهد به آن میدانند درست مطالعه کرده اند. مصداق همان ضرب المثلی ست که " بشکه خالی بیشترین صدا را میدهد "

جا دارد توصیه ای به آن جریان خاص بکنم آنهم اینکه در جنگ های سیاسی حداقل کاری که میتوانید بکنید تا مورت و مردانگی خود را نشان دهید این است که اصل محتوا را نقل کنید . وقتی شما حتی به کلام امام ( ره ) هم رحم نمیکنید و حاضرید برای رسیدن به مقاصد کثیف خودتان دست به هرکاری بزنید چطور انتظار دارید مردم به شما اعتماد کنند؟

مردم به کسانی اعتماد کنند که حتی حاضرند کلام امام را تحریف کنند تا کسی مثل نخست وزیر زمان جنگ را کوچک نشان دهند؟

آقای میرحسین موسوی با تمام اشتباهات که در سال 88 داشت و ماهم به عنوان تعداد کمی از اصلاح طلبان این امر را قبول داریم اما آیا این مردانگی و مروت است که شما کلام امام را تحریف کنید تا ایشان را کوچک و بی اعتبار معرفی کنید؟

و همانطور که دیدید چنانچه بعد از این هم بخواهید این سبک از مقابله را پیشگیرید ماهم ساکت نخواهیم نشست و با انتشار آنچه " حقیقت " هست و احتمالا در مقاصد سیاسی شما چنین چیزی اصلا تعریف نشده است میپردازیم.

شمایی که معتقدید نباید حتی کلام امام را تفسیر کرد ، چرا که کلام امام واضح و صحیح است ، چطور به خود اجازه میدهید کلام ایشان را تحریف کنید؟؟؟

مَا لَکُمْ کَیْفَ تَحْکُمُونَ ؟

 

 

سید یاسین سالاریان


انصاف دوم : پدیده داعش (قسمت دوم-پایانی)

بحث پیرامون " پدیده بودن " داعش نسبت به سایر گروه های تروریستی در مطلب پیش بیان شد و بسیاری نکات از این قبیل هستند که داعش را از مابقی نخاله های منطقه متمایز میکنند .

از جمله این موارد چاپ اسکناس و گذرنامه تحت عنوان " حکومت اسلامی " بود. خب چنین موردی در بین گروه های تروریستی ، تازگی داشت و اقدام جدیدی شمرده میشد که از پیشرفت گروه های تروریستی در این زمینه خبر میداد. گرچه بنظر بنده تنها یک بازی روانی بود که نشان بدهند داعش ، عقل کل هایی دارد که فکر همه جا را کرده است و میداند قدم بعدی باید چه کند.که البته در طول این دوران که خبر از شکست های پی در پی داعش به گوش میرسد از هم پاشیدگی و بیچارگی گروهک داعش کاملا مشهود است.

فارغ از این همه وجه تمایز بین این گروه با سایرین ، بحث هدف داعش مطرح میشود. و اینکه بعد از اینکه شعارهایمان را برای جبهه های استکبار دادیم حالا وقت آن رسیده تا به دور از این پیش زمینه های فکری ، به بطن هدف داعش و آنچه واقعیت دارد بیندیشیم ، چرا که صرفا با گفتن اینکه " داعش ساخته ی امریکا و انگلیس است " چیزی درست نمیشود . همانطور که میبیند دنیا مدام خودش را سرگرم این جریان کرده است ، روسیه و ایران مشکل را به گردن آمریکا و عربستان میندازند و آمریکا و عربستان هم ایران و روسیه را محکوم به جنایت میکنند . اینطور طرز فکرها و جدال های بین المللی جز اینکه وقت برای داعش میخرد تا هدفش را پیش ببرد ، محصول دیگری نخواهد داشت.

به نظر حقیر طبیعتا آنچه داعش به عنوان هدف خود مطرح میکند که حکومت بر سوریه و عراق است چیز بی اساسی ست و حتی اینکه این حکومت قرار است " اسلامی" باشد هم دور از واقعیت است و گمان بنده خودشان هم ازین موضوع آگاهند .

اما پشت پرده ی این سروصداها و شعارها تنها یک هدف وجود دارد.

آنهم بحث " جنگ فرسایشی " است که داعش تمام مولفه های آن را دارد. اولا یک گروهک کوچک است، دوما توسط کشور خاصی اداره نمیشود که بتوانیم برای تحریم و تنبیه آن کشور به سازمان ملل که خود یک سازمان داعشی دیپلماتیک است قطعنامه ببریم ، سوما برای ایدئولوژی اش میجنگد که باعث میشود با همان تفکر " هفت شیعه بکش و برو بهشت " برسر مواضع خودش بماند.همانطور که در تمام این سال ها این باور از کتب وهابی ها حذف نشد و آنقدر ماند و برآن اصرار ورزیده شد تا نتیجه اش شد پدیده ای به اسم داعش.

داعش امروز تنها مسئولیتی که دارد ایجاد وحشت و خرابکاری حداکثری ست ، نه پیروزی .

شما ببینید در طول این چندسال ، عراق به اندازه ی 30 سال به عقب رفت . هم از نظر مدیریت شهری ، هم از نظر اقتصادی ، هم از نظر سیاسی . البته تنها در یک زمینه شاید داعش مصداق عبارت " عدو شود سبب خیر اگر خدا خواهد " شد آنهم ارتش و سیستم نظامی عراق است که در طول این سالهای جنگ با داعش بسیار پخته تر از قبل شدند.معلوم نبود ارتش عراق کی و چه موقع قرار است از خواب زمستانی خارج شود و چیزی که شایسته ی نام " ارتش" هست را نشان بدهد ، که خب داعش تبدیل به آن بزنگاه برای عراق شد.

اما حیث المجموع عراق به اندازه ی سه دهه عقبگرد کرد.

گروهی مثل داعش لازم بود تا از داخل و از جنس خود این مردم ، منطقه را بهم بریزد ، تنها و تنها دلیل وجود داعش ، بهم ریختن منطقه و عدم ثبات در منطقه است و دیگر هیچ.

اساسا کل عبارت " حکومت اسلامی عراق و شام " نقطه به نقطه و حرف به حرف ش بازی ست.

شما بیایید و مانند بازی شطرنج به جریان نگاه کنید، در بازی شطرنج شما باید خودتان را جای حریفتان بگذارید و ببینید اگر جای او بودید برای رسیدن به هدفتان چه میکردید، حالا که حرکت حریف را شناسایی کردید ، راه را برای حریف سد کنید.

شما خودتان را جای همین جبهه ی استعمار بگذارید. اگر میخواهید منطقه ای مثل خاورمیانه با آنهمه فرصت اقتصادی که از قول خود اروپایی ها بازارهای منطقه ی ما از به صرفه ترین و مطلوب ترین بازارهای جهان است، نفتی که در منطقه ی ما هست در هیچ جای دنیا نیست و موارد از این قبیل.

اگر میخواهید منطقه ای مثال خاورمیانه را بدست بگیرید، نمیتوانید مستقیما حضور خود را در این کشورها اعمال کنید، چون شما به عنوان جبهه ی استعمار شناخته شده اید و با اوضاعی که سالهای قبل به عنوان بیداری اسلامی به راه افتاد عملا وجهه ی خود را در کشورهای مدنظرتان از دست دادید، پس طبیعتا مذاکره و معامله جوابگو نیست. بهترین راه برای رسیدن به این هدف ، ایجاد ناامنی و هرج و مرج در منطقه ست. تا منطقه به خمیری در دستان شما تبدیل کند. حالا دیگر هرطور دلتان بخواهد و به هرکس دلتان بخواهد امتیاز میدهید.میتوانید به داعش امتیازاتتان را بدهید اما بصورت مخفیانه و در اینطرف جار بزنید که ما به مردم سوریه کمک رسانی کردیم و البته باید هم جار بزنید.

 

دوستان من بدانید و بدانید ، نه ابوبکر بغدادی واقعیت دارد و نه شعار " حکومت عراق و شام" .

داعش بوجود آمد تا حکم نارنجک کمری را ایفا کند.شاید وحشتش به اندازه ی " تانک" نباشد اما بالاخره مخرب است. اگر در کوچه ای از شهرتان نارنجکی بترکد آن منطقه ناامن محسوب میشد، روی مردم موثر است، روی شهر موثر است، کل کشور به شهر شما طور دیگری نگاه خواهند کرد. نارنجک ها در نقاط مختلفی میترکند تا اولا حواس ها متمرکز بر یک نقطه نباشد، مدام باید در حال تعویض نقاط باشد . کاری که داعش استاد آن است. اصولا داعش فرمولی برای چنین کارهای ندارد هر لحظه به سمتی میرود و کاری میکند. نارنجک ها که منفجر شدند منتظر تانک ها باید بود...

 

کلام اخر;

بنده قائل به مشکلات کشور و نظام جمهوری اسلامی هستم، بنده از منتقین این جبهه محسوب میشوم، بنده یک اصلاح ظلب به ذات هستم اما واقعیت این است که امنیت کشور موفقیتی انکار ناپذیر است، برای همه ی ما .

میشنوم که برخی همفکران بنده میگویند ; "هرچه میشود میگویند امنیت که داریم چه وضعی ست."

دوست عزیز شما شهروند سوری نیستی ، شما شهروند عراقی نبودی. حتی درکی از ماجرا نداری چه برسد که از تو بخواهم خودت را جای آنها بگذاری.

تیرها و زخم های داعشی ها برای رزمندگان ما کافی ست،ما دیگر با زبان هایمان زخم نزنیم که زخم زبان بدتر از زخم گلوله ی آتشین است.

 

به امید سربلندی ایران عزیز

سید یاسین سالاریان


انصاف یکم : پدیده داعش ( قسمت اول )

امروز تقریبا کمتر کسی در دنیا بویژه در ایران که از حیث مردمِ سیاسی غنی است از اوضاع و احوال منطقه بی خبر است.

تقریبا همه ی ما با پدیده ی " داعش " آشنایی داریم. شاید این خرده بر من گرفته شود که چرا " داعش " را علی رغم وجود گروه های تکفیری-تروریستی قبلی ، "پدیده" مینامم. پدیده از این حیث که اتفاقاتی که درباره ی داعش افتاد برای هیچکدام از این گروه های تروریستی به این وسعت نبود. تقریبا الان میتوان ادعا کرد که هر هفته اخبار قابل توجهی که یا مشخصا درباره ی داعش است یا درباره ی گروه های مخالف با داعش است در تمام دنیا از آمریکای فلان فلان شده تا ایران و روسیه ی عزیز منتشر میشود و به زبان های زنده ی دنیا ترجمه میشود و ما هم مطالعه میکنیم.

دیگر دلیلی که داعش را پدیده ی این دهه میدانم بحث فراگیر بودن گروهک داعش است ، تقریبا میتوان ادعا کرد که هیچکدام از گروه های تروریستی قبلی و حتی فعلی ، در حد قواره ی داعش، به تبلیغات برای جذب افراد از هرکشور و هر ملیتی نکردند و این تنها داعش بود که دعوت خود را محدود به عرب ها و کشورهای عربی نکرد.دلیل این موضوع هرچه که هست، از این حیث داعش با بقیه همکیشان خودش متفاوت است و این به داعش برتری میدهد چراکه حتی اگر جمعیت قلیلی از داعش به کشورهای خودشان برگردند هرکدام حامل " تفکر داعشی " ست و علاوه بر اینکه سیاهی لشکر داعش هستند هرکدام یک بنگاه تبلیغاتی برای این گروه میباشند.

دلیل دیگری که باعث " پدیده " بودن داعش در بین خیل عظیم گروه های تروریستی منطقه میشود موضوع نحوه ی کشتار و قتل عام مردم توسط این گروه است. کشتارهای بسیار وحشتناک ، سر بریدن های پی در پی . شاید اینها برای گروه های تروریستی -به اصطلاح اسلامی- چیز طبیعی باشد و ما هم از گروهک ریگی ، سربریدن کم ندیدیم اما اولا داعش سربریدن های عجیبی دارد و کلا حامل مدل عجیبی ازین کشتار است و دلیل دومی که از این جهت با بقیه گروه ها متفاوت است انتشار و تکثیر ویدئوهای حاوی کشتار مردم بیگناه و نظامیان مخالف خودش است. داعش در این ماه ها عملا به همه نشان داده است که از این نحوه ی کشتار ابایی ندارد و حتی حاضر است برای تبلیغات بیشتر و عمل به شعار " نصر فی رعب " ( پیروزی در وحشت ) ویدئوی اعدام های خود را کاملا بصورت HD و با کیفیت وارد فضای مجازی کند تا کل دنیا و بخصوص آنچه به عنوان " حقوق بشر " اطلاق میشود ببینند و کاری نکنند.

دلیل دیگر "پدیده بودن داعش " استارت خوردن و آغاز به کار این گروه است.شاید اگر الان از کسی بپرسید دقیقا داعش از کی شروع شد؟ دقیقا داعش از کجا شروع کرد؟ چه روزی ؟ چه کشوری؟

شاید نشود جواب دقیقی به این سوالات داد . شاید کمتر کسی فکر میکرد " داعش " چندسال پیش حتی شبیه به آنچه الان هست ،بشود. چراکه گروهک های قبلی را دیده بودیم و گمان نمیکردیم که داعش تفاوت چندانی بکند. گمان بر این بود که خب شاید آنها هم مثل خیلی از گروه های تروریستی چندجایی بمب گذاری کنند و وحشت این گروهک هرچقدر هم که باشد به اندازه ی الان نباشد. از این حیث این ابهام پیش می آید که چه شد که داعش ، داعش شد؟!

چه کسانی به این غده ی نوپا تغذیه رسانی کردند و اساسا بین اینهمه گروهی که به قولی استکبار های جهانی از انگلستان تا آمریکا درست کردند و به منطقه ی ما تزریق کردند چرا داعش انتخاب شد؟

طبیعتا اینکه استکبارهای جهانی یک جبهه مثل داعش تشکیل دهند و مدام به دنبال تقویت همان جبهه اما در کشورهای مختلف باشند مقرون به صرفه تر خواهد بود و اتحاد این گروه ها هم زیر سوال نمیرفت چرا که همه تحت امر یک فرماندهی واحد بودند ، نه مثل الان که بین هرکدام از گروه های تروریستی منطقه مشکلات و اختلافاتی وجود دارد.

از این نظر میتوان ادعا کرد هنوز خیلی ها در منطقه ها حتی عراقی ها بهت زده ی جریان داعش هستند و نمیدانند چه شد که عراق تبدیل به پایتخت تروریست ها شد و شهرهایشان ، روستاهایشان ، دخترانشان و پسرانشان ، همسران شان یا به یغما برده شدند یا کشته شدند.


ادامه دارد ...