مجازستان

گاه ناظر به وقایع گذشته | گاه معطوف به مطالعه و بررسی وقایع آینده | و این تعریفِ "تاریخ" است...

گاه ناظر به وقایع گذشته | گاه معطوف به مطالعه و بررسی وقایع آینده | و این تعریفِ "تاریخ" است...

الحق و الانصاف
در فرهنگ لغات دهخدا ذیل این عبارت نوشته شده : حق و داد. حقیقت و عدالت،براستی و از روی انصاف . راستی . واقعاً. انصافاً. حقاً. بیشک . بی شبهه .

شاید این عبارت این روزها بسیار زیاد اما تنها از سر تکرار و معمول بودن و نه از سر واقعیت محتوای این عبارت ، گفته و شنیده میشود.

من به عنوان یک دانشجوی جمهوری اسلامی ایران که از نقطه نظر خیلی ها سیاسی ترین کشور خاورمیانه و حتی در دنیا بعد از آمریکا دومین کشور سیاسی محسوب میشود آن هم از این نظر که حتی مردم کف خیابانش هم دارای نقطه نظرات سیاسی هستند - پس چه انتظار از من دانشجو که رسالت و باطن هستی " دانشجو " - یعنی آنچه هستم - پرداختن به اموری چون فرهنگ ، اجتماع و سیاست است . که من با توجه به علاقه و مطالعه ای که در " تاریخ " داشتم به حوزه ی سیاست نزدیک ترم پس فکر میکنم امروز رسالت منِ دانشجو این باشد که سیاست کشورم را تحلیل کنم و به آن بپردازم.

قطعا من هم دارای یک سری تمایلات حزبی هستم ، اما تا جای ممکن و حتی المقدور سعی میکنم در مطالبم و تحلیل هایم این بحث ها را وارد نکنم.

پس تا جایی که بشود سعی میکنم عبارت " الحق و الانصاف " را در نوشتارم رعایت کنم.

با سپاس فراوان
آقای یاء سین

بایگانی

۴ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «وبلاگ الحق» ثبت شده است

انصاف هفتم : تکنیک برجسته سازی ( جنگ روانی )

برجسته‌سازی یکی از پرکاربردترین تکنیک‌های جنگ روانی می‌باشد. نخست به مثال زیر توجه فرمایید:

« شما زیباترین فردی را که می‌شناسید در ذهن بیاورید. حالا از یک کاریکاتوریست بخواهید چهره او را ترسیم کند. بنظر شما این طراحی چقدر معرف آن شخص زیبا است؟ »

در تکنیک برجسته‌سازی، خبرسازان درست مانند کاریکاتوریستها عمل می‌کنند. یعنی یک قسمتهایی را بزرگ و قسمتهای دیگر را کوچک جلوه می‌دهند.

 

کار آنها مثل این است که فردی را مجبور کنیم از پشت یک ذره‌بین تابلویی را ببیند و فقط نقاط خاصی از این تابلو را به او نشان دهیم.

رسانه‏هاى خبرى در تکنیک برجسته سازى اینگونه عمل مى‏کنند. براساس منافع صاحبان رسانه‏ها برخى از اخبار را گزینش کرده و با تمام قوا آن را درشت‌نمایى مى‏کنند طورى که اخبار دیگر کاملاً تحت الشعاع قرار گرفته و دیده نمى‏شوند با این کار آنها به مخاطبین القاء مى‏کنند که فقط به موضوعات مورد نظر آنها بیندیشند.

 مثالها ;

 

1-  در کشوری که داراى مشکلات اقتصادى از قبیل فقر، گرسنگى، بى عدالتى و... است رسانه‏ها به مدت چند روز قویاً به سفر فلان خواننده یا گروه ارکست پرداخته و صحنه‏هایى از اجراى آن‏ها، هتل محل اقامتشان، اتوبوس حامل آن‏ها و ... را نشان مى‏دهند در حالى که این مسأله اصلاً اولویت مردم نیست ولى با درشتنمایى و برجسته سازى تمامى افکار عمومى را مشغول آنها مى‏کنند.

 

 2- شبکه CNN تمام اخبار خود را در طى چند روز حول محور ربوده شدن چند تبعه غربى در سواحل جنوب شرق آسیا  مى‏کند در حالى که در غزه مردم بى‏گناه به خاک و خون کشیده مى‏شوند و هیچ پوشش خبرى از آن پخش نمى‏شود. با این کار اذهان عمومى به یک مسأله دست چندم مشغول مى‏شود و از مسایل اصلى باز می‌ماند. در حقیقت رسانه‌ها شاید خیلى موفق نباشند که به مردم چگونه اندیشیدن را القاء کنند اما به کمک برجسته سازى به راحتى به آن‏ها دیکته مى‏کنند که به چه بیاندیشند و اولویت‏هاى فکرى جوامع را مشخص مى‏کنند.

 

3- خانم مروه شروینى (شهیده حجاب) در دادگاه آلمان در ملاء عام به جرم محجبه بودن با ضربات چاقو شهید مى‏شود اما خبرگزارى‏هاى غربى از جمله CNN تا یک هفته سخنى از آن به میان نمى‏آورند و بعد از آن هم به صورت یک خبر دست چندم به صورت «درگیرى یک مرد آلمانى و یک زن مسلمان در دادگاه منجر به مرگ زن شد» آن را به یک خبر بى اهمیت و دست چندم تبدیل مى‏کنند.

براساس این تکنیک است که بزرگان جنگ روانى شعار زیر را مطرح مى‏سازند: «شاید، نتوانیم  مردم را مجبور کنیم که چگونه بیاندیشند اما براحتى مى‏توانیم آنها را وادار کنیم به آن چیز هایى که ما مى‏خواهیم بیاندیشند» یعنى اولویت فکرى مخاطبان را رسانه تعیین مى‏کند.


خواسته یا ناخواسته ، دانسته یا نداسته ، باید قبول کنیم ایران جز انگشت شمارترین کشورهایی ست که به شکل دیوانه وار به پرستش " مـد " اروپایی ها مشغول است.
قصد نداریم " مد " اروپایی-آمریکایی را مورد نقد قرار دهیم ، مشکل این است که وقتی به یک جوان میگویم " فلان لباس را نپوش " از قبل باید به این سوال پاسخ دهیم که " پس جوان چه بپوشد؟ "
البته این پذیرش بدون چون و چرای ایرانی ها از مد غرب هم خود جای فکر می آورد

نتیجه تصویری برای مدل موی  پسرانه

امروزه ایرانیان به شکل خیلی افراطی از مد غرب تبعیت میکنند. ( لازم به ذکر است وقتی از غرب حرف میزنیم علاوه بر سیستم کمونیستی-لیبرالی باید در نظر داشته باشیم که داریم از قطب علم و دانش و فن آوری سخن به زبان می آوریم .)

 

اما به هرحال ما زاده ی این کشوریم ! ( البته باید به این هم توجه داشت که نباید بیخودی به ایرانی بودن یا مرد و زن بودن خودمان بنازیم - چرا که مرد یا زن بودن ما و یا ایرانی بودن ما تحت تاثیر و انتخاب خود ما نبوده - انسان میتواند به دستاورد خودش بنازد - حالا اگر 1000 کیلومتر آنطرف تر به دنیا آمده بودیم ، امروز باید به یک فرهنگ دیگر مینازیدیم و افتخار میکردیم )


زاده ی ایران یعنی فکر ایرانی داشته باشد ، البته مشترکاتی با غرب هم داشته باشیم اما خودمان از خودمان ابداع کنیم !

مشکل ما از وقتی شروع شد که مردم اعتماد خود را نسبت به محصولات کشور خود از دست دادند ( و حق هم داشتند ) اینطور شد که بعدها اگر هم مارک های ایرانی مثل My hero هم با کیفیت و مد جدید تولید شد باز هم مردم به چشم قبل به آن نگاه کردند و با درنظر گرفتن جنس بد کالاهای بد ایرانی که قبل از آن تولید شده بود از آن هم آنچنان استقبالی نکردند.

سوال این است که چرا باید روی لباس ما یک متن وجود داشته باشد؟

 آیا ما در متقاعد کردن دیگران به آنچه که هستیم موفق نیستیم؟ یا اینکه میخواهیم تمام جامعه بداند که ما چه فکری داریم ؟!؟! ( خود کم بینی )

سوال بعد وقتی مطرح میشود که به سوال بالا بتوانیم پاسخ دهیم و آن هم اینکه چرا باید متن روی لباس ما با خطوط انگلیسی یا هر زبانی نوشته شود که خواندن آن متن کار هر بشری نیست ( و گاو نر میخواهد و ... ) یا اینطور مطرح کنیم که چرا نباید روی لباس یک ایرانی ، به زبان مادری او نوشته شده باشد ؟!؟!

از این سوالات مبتدی که بگذریم به تفاوت ها و اتفاقات عمده میرسیم.

وجود لباس های پاره و زخمی تن یک فرد ایرانی چه میکند؟!؟!

این لباس ها مخصوص چه جنبشی بود؟ و دلیل استفاده ی آنها در ایران چیست؟!؟!

 ( این را هم باید در نظر گرفت که امروزه از طریق علم هم میشود اثبات کرد شلوار جین برای جنس مذکر - که عمده خریدار این نوع شلوار است - کاملا مضر و نهی شده است - چرا که تمام لباس های زیر و رو اگر تنگ و چسب باشند ، به علت تنگ بودن باعث میشوند در جنس مذکر ، بیضه ها به بدن نزدیک تر شوند و دمای بیضه ها با دمای بدن یکسان شود و همه میدانیم این اتفاق یک فاجعه برای جنس مذکر است چرا که باعث میشود سیستم جنسی قوای ساخت اسپرم را از دست بدهد و بطور کلی فرد "عقیم" شود )

مثلا امروزه پیدا کردن شلواری که فاق کوتاه نباشد خیلی سخت امکان پذیر است. برای همین باز هم به همان سوال ابتدا میرسیم! دلیل این است که جوان مجبور به خرید آن است چون جایگزین بهتری برای آن در بازار ایران نیست!

شلوار فاق کوتاه در آمریکا نماد چه بود؟ و در ایران چه میکند؟!؟!

چیزی که امروز برای مصرف کننده ی ایرانی نهادیده شده است این است :

 "جنس ایرانی میتواند بدترین انتخاب باشد مگر اینکه خلافش ثابت شود."

درد اینجاست که یک شب جنیفر استون توی تور 100 روزه ی خودش ساپورت میپوشه و از فردای اون روز ایرانی ها به طرز وحشتناکی شروع به خرید ساپورت کردند بدون اینکه نظر خودشان برایشان اهمیت داشته باشد. گویا نظر " جنیفر استون " را به نظر خود ترجیه میدهند ! یک شبه مردم ایران دیوانه وار از استون تبعیت کردند و هنوز هم ماه هاست که این تاثیر بین مردم هست ، اما بیش از 30 سال است که روحانیون و نیروی انتظامی و بسیج و منکرات و ستاد امر به معروف و هزار سازمان دیگر توی گوش مردم میخوانند که " دست از این غرب زدگی خود بردارید " اما مردم همچنان به حرف " جنیفر استون " بیشتر گوش میکنند.

باید ریشه یابی کرد که عیب در کجاست؟ و چرا جوانان و مردم اعتماد خود را به کالاهای ایرانی و متذکران ایرانی از دست داده اند؟

 آیا افرادی که خود تذکر میدهند ، متذکر اطرافیان خود هم هستند؟

باید جوانان را دوباره به راه آورد. البته نه با روش های افراطی !


درپناه خداوند رحمان و رحیم

سید یاسین سالاریان


انصاف پنجم : پیامد های منع احمدی نژاد توسط رهبری

همانطور که مطلع هستید رهبری در ماه های اخیر جلساتی داشتند که کاملا رنگ و بوی انتخاباتی داشته است از جمله داغ ترین این رویدادها صحبت های رهبری درباره ی منع احمدی نژاد برای کاندیداتوری انتخابات سال 96 بود که همگان شنیدند که رهبری صراحتا گفتند که ایشان را منع کرده اند و چندی بعد هم خود اقای احمدی نژاد این گفته را تایید کرده و گفت به دستور حضرت اقا عمل میکند و قصد آمدن به انتخابات سال 96 را ندارد .

اما تحلیل حقیر از این اظهار نظر رهبری درباره ی منع احمدی نژاد و صلاح ندانستن حضور ایشان در انتخابات 96 سه نکته ی مهم دارد که به توضیح آن میپردازم.

نکته ی اول را میتوان در صحبت های خود رهبری که در ماه های اخیر و چه در خصوص همین صحبت های ایشان یافت آنهم بحث " دو قطبی " شدن جامعه است. درواقع اعتقاد بر این است که در صورت حضور آقای احمدی نژاد در انتخابات96 جامعه دوباره دچار همان دوقطبی سال 88 خواهد شد و حتی بیشتر و پرچالش تر.

درواقع احمدی نژاد تنها چهره ی دیپلماتیک ایران است که یا طرفداران دوآتیشه داره یا منتقدین سرسخت و افراطی و این اتفاق درباره ی کمتر دیپلماتی در ایران اتفاق می افتد. کمااینکه درمورد اقای هاشمی صدق نمیکند ، آقای هاشمی علاوه بر جمعیت طرفداران و منتقدان ، جمعیتی را دارد که با وجود اصولگرا بودن هنوز هم سیاست هاشمی را تایید میکنند و همینطور جمعیتی را دارد که با وجود اصلاح طلب بودنشان همچنان هاشمی را نقد میکنند و منتقد سرسخت ایشان هستند.

درباره ی احمدی نژاد اینطور نیست ، یعنی شما یا طرفدار احمدی نژادید و یا منتقد ایشان. حد وسطی وجود ندارد . برای همین در حالت عادی هم اگر احمدی نژاد بیاید این احتمال میرود عده ای که منتقد او هستند با وجود اینکه به کاندید دیگر هم اعتقادی ندارند اما به دلیل رای نیاوردن احمدی نژاد قطعا به طرف مقابل رای خواهند داد و این معنای واضح دوقطبی در جامعه است. حتی میتوان اینطور هم به قضیه نگاه کرد که چنانچه کاندید مقابل احمدی نژاد کمی هم سمت و سو های اصلاح طلبانه داشته باشد همین باعث شود که کارزار سبزهای سال 88 به نفع کاندید مقابل احمدی نژاد رای بدهند و عملا آن کاندید تبدیل به جناح شبه سبز در ایران شود که این هم یعنی دوقطبی شدن جامعه .

البته که احتمال دوم محتمل تر است ، در واقع سبزهایی که احتمالا به خودشان قول داده اند دیگر خانه نشین بشوند و شناسنامه شان دیگر مهر صندوق رای را نبیند با آمدن احمدی نژآد تحریک میشوند که دوباره وارد انتخابات شده و اینبار رای شان را نه به نفع کاندید منتخب خودشان ( که عملا وجود ندارد ) بلکه به ضرر احمدی نژاد رای بدهند و این خود یعنی ممکن است رای سبزهای چند شقّه شود که البته با انسجامی که اصلاح طلب ها در لیست نویسی انتخابات مجلس دهم داشتند نشان دادند میتوانند رای هایشان را کنترل کنند.

پس نکته ی اول جلوگیری از " دوقطبی " شدن جامعه هست ، چیزی که سال 88 دیدیم نه به نفع سبزها و نه به نفع حکومت شد. و برای هردوطرف جریان هزینه های سنگینی داشت که اصلاح طلبان را مغضوب علیه کرد و نظام را هم بسیار به چالش و نقدهای بنیادی که اصل انقلاب را زیر سوال میبرد کشاند.

نکته ی دوم مطلبی ست که بعد از سال 87-88-89 در بین اصلاح طلب ها رواج پیدا کرده است آنهم بحث امر و نهی های رهبری در مورد های مختلف است.

در واقع با این اظهار نظر رهبری و منع احمدی نژاد ، خود باعث شد که این طرز فکر از جریان های اصلاح طلب و حتی جریان عموم مردم پاک شود که رهبری فقط به اصلاح طلب ها امر و نهی میکند و عملا اصولگراها تابحال طعم چنین امر و نهی هایی را نکشیده اند. با این منبع که البته ضربه ی سختی به پیکره ی اصولگراها بخصوص در سال 96 خواهد زد باعث شد این طرز فکر از بین برود هرچند که رهبری درباره ی انتخابات سال 84 و کاندیداتوری اقای هاشمی هم نظری مشابه داشتند چرا که اعتقاد بر این است که در ایران بعد از دو دوره رییس جمهور بودن ، اینکه دوباره بخواهید کاندید بشوید مورد اقبال مردم قرار نمیگیرد همانطور که آقای هاشمی دو دوره رییس جمهور بودند و وقتی دوباره برای سال 84 ثبتنام کردند با اقبال مردم مواجه نشدند و مردم ترجیه دادند به شهردار تهران که شاید زیاد برای مردم کل کشور شناخته نبود رای بدهند تا آقای هاشمی و آنهمه شناخت و معرفتی که کل ایران به ایشان داشت.

پس احمدی نژاد هم از این ماجرا سوا نیست و همین موضوع میتوانست باعث شکست رسمی آقای احمدی نژاد در انتخابات ریاست جمهوری ایران بشود.

نکته سوم " اخلاق احمدی نژادی " بود که سالهاست مورد نقد همگان است ، از اصلاح طلب ها تا مردم و حتی خود اصولگرا ها . "اخلاق احمدی نژآدی " مجموعه خلقیاتی ست که مردم و مسئولین در دستگاه دیپلماسی نمیپسندند . از جمله ادبیات عجیب غریب احمدی نژآد . اما چیزی که اینجا مورد بحث حقیر است بحث قهر کردن 11 روزه ی اقای احمدی نژآد در جریان انتخاب وزیر اطلاعات می باشد که از همان سال ها تا الان یک نمره ی فوق العاده منفی را در کارنامه ی احمدی نژآد ثبت کرده است ، چه در جناح اصلاحات که آتش بیار معرکه شدند و چه در جناح اصولگرا و آنچه حزب اللهی خوانده میشود هردو منتقد احمدی نژآد شدند. عدم پذیرش حرف رهبری در آن جریان و قهر کردن احمدی نژاد و حتی صحبت از استعفای او باعث شد که این ننگ همیشگی در کارنامه ی او بماند که شاید این حرف شنوی اخیر او از رهبری مبنی بر عدم حضور انتخابات96 شاید تاحدود زیادی این لکه ی ننگ را از کارنامه ی احمدی نژاد پاک کند که آنجا احمدی نژاد شاید حرف رهبری را قبول نداشت و با این حرف شنوی ، نمره ی منفی آن اتفاق را تا حد زیادی بهبود ببخشد.

 

حیث المجموع نظر رهبری مبنی بر عدم حضور احمدی نژآد انطور که از مستندات بر می آید به نفع تمام جناح ها از راست و چپ تا مردم و کوچه و بازار است.

و شاید این موقعیت را هم برای اصولگرا ها ایجاد کند تا بتوانند همانطور که سال 84 شخصیتی مثل احمدی نژاد را افریدند ، شخص جدید و اندیشه ی جدیدی را به حزب خود اضاف کنند .

 

در پناه خداوند رحمان و رحیم

سید یاسین سالاریان


انصاف چهارم : به بهانه ی هفته ی وحدت

روایتی وجود دارد در کتب اهل تسنن که معتقد است تولد پیامبر 12 ربیع الاول است و همانطور که شاید تا الان دیده باشید خیلی از سایت ها ، وبلاگ ها و دیگر اشخاص حقیقی و حقوقی فارغ از داشتن دیدگاه شیعی یا سنی این روایت را محترم شمرده و حتی باتوجه به قالب بودن مذهب شیعه در جمهوری اسلامی ایران اما در تقویم هم از این روایت نام برده شده است.

خب ما با شروع این ولادت هفت روز سال را بنام " هفته ی وحدت " میشماریم. وحدت شیعه و سنی.

بحث برسر این است که آیا وجود چنین تعریفی نقض کننده ی بحث و جدال با اهل تسنن است یا خیر؟!

طبیعتا خیر ، چرا که قرآن و ائمه همیشه برسر مطالبه ی " عدالت " و " حق" اصرار می ورزیدند پس نمیتوانیم بگوییم " هفته ی وحدت " و اساسا وجود تعریفی به عنوان " وحدت " ناقض بحث ها و اختلافات اساسی ما با اهل تسنن نیست بلکه تنها نکته ای که اصل وحدت متذکر میشود این است که اتفاقا این اخلافات باشد و بحث هم بر سر آن بشود اما و اما ، در یک فضای عقلانی و به دور از توهین ، افترا و حتک حرمت.

یعنی شما بحث بکنید ، اختلافات اساسی تان مطرح بکنید ، چه شیعه با سنی و چه سنی با شیعه . اما و اما در یک فضای آرام و توام با احترام.

چرا که همه ی ما میدانیم توهین ، توهین میاورد. قطعا کسانی هستند که درایت دارند و هیزیم به چنین تنوری نمی اندازند اما تعداد زیادی هم هستند که بازی میخورند و آتش بیار معرکه میشوند.

اصلا همین " آتش بیار معرکه " که امروز از ضرب المثل های مردم کوچه و بازار ما شده است شاید جنبه ی دینی-مذهبی هم داشته باشد، شاید متوجه کسانی ست که آتش به در خانه ی حضرت امیر (ع) بردند ، بیایید بر سر این بحث بکنید ، گروه ها تشکیل بدهید و در یک فضای عقلانی با مدارک و منابع مستدل با طرف سنی بحث بکنید.

قطعا هم ما اهل تسنن را برادران مسلمان خود میدانیم ، هم اهل تسنن ما را.

بنده از دوطرف قضیه میخواهم، از فعالان فضای مجازی در دوسوی جریان این خواست را دارم که اتفاقا در این ایام بخصوص در هفته ی وحدت که به همه ی ما یادآوری میشود جلسات بحث و گفتگو بگذارند، بالاخره یا ما توجیه میشویم که پیامبر رحلت فرمودند و شهید نشدند ، که حضرت زهرا (س ) مورد ضرب و شتم قرار نگرفتند ، که علی را چه کسانی کشتند ، که تحریک کننده ی قاتل علی را هم میتوان " امیر المومنین " نامید و ... و یا برادران اهل تسنن توجیه میشوند.

امروز دنیا ، دنیای دروغ ها و شایعه هاست. به راحتی با یک سند در فضای مجازی آبروی شخصی را میبرند و عزت و آبرو برای کسانی دیگر میسازند.

دوستان من دیگر نمیشود با کتاب " شبهای پیشاور " و اتفاقات ازین قبیل با کسی بحث کرد ، نه امکانش هست و نه زمانش.

امروز هریک از شما منبر دارید ، رسانه دارید و باید از آن در پیشبرد منافع مذهب تان که معتقدید برحق است استفاده کنید.

از دوستانی که در این زمینه تخصصی ندارند ، مطالعه ی دینی نداشته اند و یا هنوز در برخی مبانی دینی خودشان توجیه و دلایل محکمی ندارند ، عاجزانه خواهش میکنم که وارد این حوزه نشوند. بلکه ابتدا خود را از نظر اطلاعات دینی و سپس اطلاعات سیستم شیعه و سپس حتی اطلاعات مذهب اهل تسنن غنی کنند و بعد به سراغ حوزه ی بحث و گفتگو بیایند.

بحث من بر سر این است که نه هفته ی وحدت که حتی مراسمات بزرگتر از آن هم نمیتواند مانع مطالبات شیعه بشوند؟ مگر میتوان امروز به شیعه گفت ساکت باشید و اصلا صحبت نکنید چون وحدت دچار خدشه میشود؟

چنین حرفی به هیچ وجه درست و صحیح نیست و حتی غیر دینی و غیر شیعی ست، مطالبات شیعه از حوادثی که رخ داده است و باعث دو شقه شدن مسلمان شده است ، مادام وجود دارد و عقب نشینی هم نخواهد کرد.

خدا و پیامبر فرمودند مطالبه ی عدالت کنید. البته که ما معتقدیم و بارها هم میگوییم بحث کردن در باره ی هر چیزی نه تنها بحث دینی شیعه و سنی بلکه در هر موضوعی نیازمند یک فضای عقلانی و آرام و توام با احترام متقابل است. این که جز بدیهیات است و هرکسی میداند.

از دیدگاه ما آن کسی که خود را شیعه میداند و ممکن است امامه ای هم برسرش گذارده و بر منبر برود و به بزرگان اهل تسنن و خود اهل تسنن توهین بکند ، صدالبته که از مذهب خود دچار اشکال است ، میخواهد 20سال طلبه باشد ، میخواهد 20 سال مولوی اهل تسنن باشد . فرقی ندارد ، کسیکه توهین میکند ، مسیر را اشتباه میرود.

در پایان ، برادران اهل تسنن و برادران شیعه به عنوان برادر کوچکتر شما عرض میکنم ، اولا دست از این فضای قهرآلود و تعصبات خشک و خالی خود بردارید دوما مطالبه ی عدالت و حقیقت را بکنید.

امروز بر سر " پیراهن عثمان " که هم شیعه و هم سنی اتفاق نظر دارند. نشود که دوباره " پیراهن عثمان " ها دوباره سد بین حقیقت و کذب بشوند.

اجازه ندهید با شما ، با اعتقادات شما به راحتی بازی کنند.

 

در پناه خداوند رحمان و رحیم

سید یاسین سالاریان